زندگی نامه ی آبراهام مزلو

زندگی نامه ی آبراهام مزلو

  • سمیرا شفیعی
  • گوینده: -
  • 1402/05/30
  • 0

کودکی، جوانی و تحصیل، ازدواج، مرگ و آثار آبراهام مزلو

زندگی نامه ی آبراهام مزلو

آبراهام مزلو یک روان شناس انسان گرای آمریکایی بود که نظریه ی " سلسله مراتب نیازهای انسانی " را مطرح کرد . مزلو را پایه گذار و پدر معنوی جنبش انسان گرایی در روان شناسی یا به عبارتی دیگر ، روان شناسی انسان گرا می نامند .

او در حوزه ی روان شناسی شخصیت ، رفتارگرایی و روان کاوی ، به ویژه رویکرد فرویدی را مورد انتقاد قرار داد و در این باره گفت : مطالعه ی نمونه های چلاق ، از رشد بازمانده ، ناقص و ناسالم صرفا می تواند روان شناسی چلاقی را به دست دهد .

در این نوشته به بررسی زندگی نامه ی آبراهام مزلو می پردازیم .

کودکی آبراهام مزلو :

آبراهام مزلو در آوریل 1908 در بروکلین نیویورک متولد شد. در آن زمان ، بروکلین ، محله ای فقیر نشین به حساب می آمد . او اولین فرزند یک خانواده ی هفت نفری بود . آن ها ابتدا در خانه هایی بدون شوفاژ و آب گرم زندگی می کردند . با این حال والدین او با وجود تحصیلات کمی که داشتند برای بهبود شرایط زندگی تلاش می کردند.

مزلو در دوران کودکی اش ، پسربچه ای منزوی و غمگین بود که هیچوقت طعم شیرین محبت والدین را نچشید . پدر او ، ساموئل مزلو ، یک یهودی روسی سرد و بی عاطفه بود که اکثر اوقات به دلیل عدم رضایت از ازدواجش ، برای مدت های طولانی در خانه حضور نداشت . او پدرش را اینگونه توصیف می کند: مردی که به ویسکی ، زنان و جنگ و دعوا عشق می ورزید . مزلو مدت ها بعد در طول دوران زندگی ، با پدرش آشتی کرد اما احساس خشم و دشمنی اش نسبت به او ، برای همیشه در وجودش باقی ماند .

مادرش بیش از خانواده ، به یهودیت علاقه داشت . او زنی نامهربان ، بدجنس ، خشک مذهب و به شدت خرافاتی بود . کوچکترین رفتار کودکانه ی مزلو ، او را با خشم ، تنبیه و تهدید مادرش روبرو می کرد . او نسبت به آبراهام بسیار سرد ، بی محبت و طرد کننده بود ، در حالی که آشکارا از خواهر و برادرهای کوچکتر او طرفداری می کرد .

بی رحمی های مادر مزلو ، تمامی نداشت و علت تمام رفتارهایش شکستن جایگاه مزلو به عنوان برادر بزرگتر و تحقیر او بود. برای مثال سر میز غذا کاری میکرد که به آبراهام غذای کمتری برسد . یک روز مزلو دو بچه گربه ی سرگردان را به زیرزمین خانه آورد ، زمانی که مشغول غذا دادن به آن ها بود ، مادرش هر دو گربه را به دیوار کوبید و آن ها را کشت ! مزلو هیچوقت نتوانست مادرش را بخاطر رفتارهایی که با او انجام داده بود ببخشد . تا جایی که حتی در مراسم تدفین او شرکت نکرد .

مزلو در رابطه با مادرش گفت : " همه ی نفوذ فلسفه ی زندگی من و همه ی پژوهش ها و نظریه پردازی من ، ریشه در نفرت من نسبت به او و طغیان من علیه هرآن چیزی دارد که او نماینده ی آن بود " .

او در یکی از مصاحبه هایش بیان کرد: " با دوران کودکی خاصی که من داشتم ، جای تعجب است که روان پریش نشده ام".

نوجوانی ، تحصیل و میان سالی آبراهام مزلو :

مشکلات مزلو با والدینش همچنان ادامه داشت . علاوه بر این مسائل ، او به دلیل داشتن اندام استخوانی و بینی بزرگش احساس می کردکه با دیگران فرق دارد . تا جایی که از نوجوانی اش به عنوان یک عقده ی حقارت بزرگ یاد می کند و می گوید : " من سعی کردم تا آنچه را که احساس می کردم یک فقدان بزرگ جسمی است ، با هدایت رشد خود به سوی پیشرفت ها و موفقیت ها ی ورزشی جبران کنم " .

تلاش های او برای رسیدن به موفقیت و کسب احترام ، با شکست مواجه شد . همین امر موجب شد تا او کتاب را به عنوان همدم و همنشین تنهایی اش برگزیند . از آن پس ، کتابخانه های بروکلین محل بازی دوران کودکی و بلوغ او شد و تحصیل و مطالعه ، مسبب رهایی او از فقر و تنهایی شدند .

او در دوران دبیرستان هیچ وقت نتوانست نمره هایی بیش از حد متوسط کسب کند . با این وجود ، این سطح از نمرات برای ورود او به سیتی کالج نیویورک کافی بودند . او در سال اول ورود به سیتی کالج مشروط شد . اما ایستادگی اش برای پیشرفت باعث بهبود اوضاع نمراتش شد.

در خصوص انتخاب رشته ی تحصیلی ، مزلو دوست داشت همه چیز بخواند ! ولی به اصرار پدرش به تحصیل در رشته ی حقوق پرداخت و پس از دو هفته از این رشته انصراف داد . او پس از مدتی خانه را ترک کرد ، ابتدا به دانشگاه کرنل و سپس به دانشگاه ویسکانسین رفت .

مزلو شنیده بود که در دپارتمان روان شناسی دانشگاه ویسکانسین ، یکی از اولین روان شناسان گشتالت یعنی کرت کافکا تدریس میکند . به همین دلیل این دانشگاه را برای ادامه ی تحصیل برگزید .

وی قبل از رفتن به دانشگاه ویسکانسین ، یکی از اساتید سابق سیتی کالج را ملاقات کرد . او کتاب روان شناسان 1925 را به مزلو معرفی کرد . مزلو می گوید : پس از خواندن مقاله ای که از واتسون در آن کتاب چاپ شده بود ، تحولی در او پدید آمد و احساس کرد چیزی به نام " علم روان شناسی" امکان پذیر است .

مزلو در دانشگاه ویسکانسین ، تحت آموزش حرفه ای روانشناسی آزمایشی به سبک رفتارگرایی قرار گرفت . علاوه بر گذراندن این آموزش های ناب ، کمک های شخصی و توصیه هایی که از اساتیدش دریافت میکرد موجب شد تا او برای نخستین بار به دانشجویی با رتبه ی عالی تبدیل شود .

مزلو در سال 1934 ، درجه ی دکتری را از دانشگاه ویسکانسین اخذ کرد و به نیویورک بازگشت . او برای تحصیل در مقطع فوق دکتری در دانشگاه کلمبیا ، تحت راهنمایی ثرندایک قرار گرفت و سپس برای تدریس در بروکلین کالج تا سال 1951 فعالیت کرد . در آنجا او به مدت ده سال رئیس دپارتمان روان‌شناسی بود. در این دوران ، ثرندایک به او گفت که نمره ی ضریب هوشی اش 195 است و به راحتی می تواند جزء نوابغ باشد . پس از آن مزلو از این توانایی اش در جهت مکالمات اجتماعی استفاده کرد .

او در اواخر دهه ی 1930 و اوایل دهه ی 1940 با شوق و اشتیاق فراوان با اریک فروم ، کارن هورنای ، ماکس ورتهایمر و آلفرد آدلر ملاقات کرد و از آن ها چیزهای زیادی آموخت .

مزلو در سال 1951 به دانشگاه براندیس رفت و پس از مدتی مدیر گروه روان شناسی آن جا شد . او در این دانشگاه مشغول شکل دادن و اصلاح نظریه اش شد و در سال ۱۹۶۸ به ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید . وی در سال 1969 ، پس از اخذ بورسیه ی تحصیلی به کالیفرنیا رفت . تلاش های وی در کالیفرنیا ، که نشات گرفته از نوعی روانشناسی انسان گرایانه بود ، برای فرمول بندی یک فلسفه ی سیاسی ، اقتصادی و اخلاقی به کار گرفته شد . او نهایتا به کاربرد نظریه اش در حوزه ی شغلی و حرفه ای علاقه پیدا کرد .

نظریه ی آبراهام مزلو ( سلسله مراتب نیاز ها ) :

از دیدگاه مزلو ، انسان ها نیازهای ذاتی دارند که هدایتگر رفتارهای آن هاست . این نیاز های غریزی ، اکتسابی اند و بنابراین در معرض تفاوت های فراوانی از یک شخص به شخص دیگر هستند.

مزلو این نیاز ها را به صورت سلسله مراتب مطرح کرده است :

1.نیازهای فیزیولوژیکی

2.نیاز به امنیت

3.نیاز به عشق و تعلق داشتن

4.نیاز به احترام

5.نیاز به خود شکوفایی

نیازهای فیزیولوژیکی و نیاز به امنیت در نوزادی نمایان می شوند ، نیاز به عشق و تعلق داشتن و نیاز به احترام در نوجوانی پدیدار می شوند . اما نیاز به خودشکوفایی معمولا تا دوران میان سالی ظاهر نمی شود .

ازدواج آبراهام مزلو :

مزلو عاشق دختر عمویش برتا بود . او با تلگراف از برتا خواستگاری کرد و برتا درخواستش را پذیرفت. آن ها در آخرین روز سال 1928 با هم ازدواج کردند . این ازدواج علاوه بر احساس تعلق و عشقی که برای مزلو به ارمغان آورد ، به زنذدگی او هدف و جهت داد .

مرگ آبراهام مزلو :

مزلو در سن میانسالی از دوره‌هایی متناوب از بیماری رنج می‌برد و در سال ۱۹۷۰ در اثر حمله ی قلبی درگذشت.

آثار آبراهام مزلو :

او در سال 1954 کتاب «انگیزه و شخصیت» را درباره ی نظریه سلسله مراتب نیازها منتشر کرد.

ما در مرکز مشاوره پردیس ، اولین دپارتمان تخصصی طرحواره درمانی در اصفهان ، با نظارت استاد حاند جعفری با کمک گروه نویسندگان مرکز به جمع آوری و گردآوری زندگی نامه ی چهره های بزرگ روانشناسی پرداخته ایم، در قسمت مقالات می توانید بقیه ی زندگی نامه های اساتید و چهره های بزرگ را بخوانید.

گردآوری و تدوین:

سمیرا شفیعی(کارشناسی ارشد مشاوره خانواده)

موسسه پدیده حمایت(بانک جامع آموزش های روانشناسی)

www.padideyehemayat.ir
فایل صوتی
زندگی نامه ی آبراهام مزلو

گوینده: -


دیدگاه‌ها
whatsapp